(ویدئو) پروژه جاودانگی و نامیرایی انسان چیست؟
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۸۸۶۴۷۷
در این فیلم کوتاه توضیح داده میشه که مساله جاودانگی از چه زمانی مطرح شده و انسانها از هزاران سال پیش چگونه با تعریف پروژههای جاودانگی آن را حل و فصل کردند! این فیلم شما را با یک سوال مهم روبرو میکنه: پروژه جاودانگی شما چیست؟
انسان تا سال ۲۰۴۵ به مرز جاودانگی و نامیرایی میرسد. این ادعا یا دست کم امیدی است که دیمیتری ایتسکوف دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یک بیزنس من جوان، نیکوکار و میلیاردر روسی است. او ایده جاودانگی را دنبال میکند. چگونه؟ ایجاد سیستمهای روباتیک پیشرفته، رابطهای مغز و کامپیوتر و بدنهای مصنوعی با هدف انتقال آگاهی و اطلاعات مغز یک انسان به مغز و بدنی مصنوعی است.
اگر نخواهیم خیلی پیچیده صحبت کنیم؛ او میخواهد یک بدن ماشینی رباتیک درست کند. همچنین میخواهد آگاهی، حافظه و هوشمندی را از مغز انسان به ربات منتقل کند. او امیدوار است تا با انتقال یک کپی روباتیک از بدن انسان و انتقال هوشیاری و آگاهی مغز انسان به آن جسم روباتیک بتواند زندگی پس از مرگ را برای انسان فراهم نموده و او را جاودانه نماید.
این اولین تلاش بشریت است؟قطعا نه! تلاش انسان برای جاودانه شدن و نامیرایی از آغاز بشریت با ما بوده است.
پروفسور ارنست بکر، انسان شناس فرهنگی آمریکایی، استاد دانشگاههای برکلی، سایمون فریزر و چند دانشگاه دیگر کتابی دارد به نام انکار مرگ که در سال ۱۹۷۳ با رویکرد روانشناسی و فلسفی به چگونگی واکنش مردم به مرگ میپردازد. او میگوید بیشتر کارهای ما آدمها برای نادیده گرفتن یا اجتناب از مرگ است!
او معتقد است تقریباً هر کاری که ما انسانها انجام میدهیم ناشی از ترس ما از مردن است. او ادعا میکند که این وحشت باعث میشود ما در «پروژههای جاودانگی» شرکت کنیم، فعالیتهایی که با هدف تأمین «بودن همیشگی» ما در جهان است.
پروژه جاودانگی چیست؟ بکر آن را اینگونه توصیف میکند: کاری که در آن ما چیزی را ایجاد میکنیم یا بخشی از آن میشویم که احساس میکنیم بیشتر از خود ما روی زمین باقی خواهد ماند. با انجام این کار، احساس میکنیم که در مقایسه با بدن فیزیکی که در نهایت میمیرد، بخشی از چیزی ابدی میشویم که هرگز نمیمیرد.
پروژه جاودانگی میتواند ریشه فرزندآوری، خلق اثر هنری، ثروت اندوزی، ساختن امپراطوری و تقرییا هر کار دیگر مهم ما باشد!
خب تا اینجا فهمیدیم که همه ما دانسته و نادانسته، خواسته و ناخواسته درگیر پروژه جاودانگی هستیم. این را اینجا نگاه دارید. دوباره برمی گردیم!
عموم ادیان آسمانی جهان، یک تصویر آرمانی از سرنوشت بشریت ارایه کرده اند. جایی که منجی موعودی میآید که هر کدام از ادیان نام آن را به زبان خود چیزی گذاشته اند، اما انگار فصل مشترک آنان این است که فردی آسمانی که جان جهان است میآید و انسان دوباره از نو تعریف میشوند و زمین به آسمان وصل میشود. خدا آنچنان نزدیک میشود که گویی در ما نفس میکشد. آیا ما آن روز خواهیم بود؟ جسماً شاید باشیم شاید هم نه! اما اگر از منظر پروژه جاودانگی نگاه کنیم میتوانیم آن روز آن جا باشیم.
بگذارید یک مثال ساده و پیش پا افتاده را با هم مرور کنیم: من امروز ۱۰۰ کتاب خوب برای کودکان یک منطقه محروم میفرستم، یک کودک یک کتاب را میخواند و زندگی اش متحول میشود (یک سال بعد). او بعدها میشود یک تاجر موفق (سی سال بعد)، سپس او خیریهای تاسیس میکند (چهل سال بعد)، خیریه او باعث میشود که دهها دختر از تن فروشی، دهها پسر از شرافت فروشی نجات پیدا کنند (پنجاه سال بعد).
یکی از ان دختران میشود معلم مدرسهای و برای بچههای مدرسه الهام بخش است (شصت سال بعد) و ... من آن روز مرده ام. تمام سلولهای بدنم تجزیه شده اند و به خاک تبدیل شده اند، اما من همان خانم معلمی هستم که عاشقانه درس میدهد.
همان کودکی دبستانی هستم که بعدها تبدیل میشوم به یک پزشک شرافتمند که نیمی از زمانش را صرف درمان رایگان میکند. همان نوجوان دبیرستانی هستم که فرصت میکند شعر بگوید و دنیا را رنگیتر کند. دقت کنید که صحبت از تناسخ و بازگشت به دنیا در قالب دیگری نمیکنم بلکه صحبت از جاودانه شدن و نامیرایی است به واسطه نیکویی و دانایی و زیبایی.
تجویز راهبردیاگر اینگونه بنگریم لازم نیست که در دوران ظهور آن ابرانسان حضور فیزیکی داشته باشیم. فقط کافیست که «پروژههای درست، مهم و متعالی» انتخاب کنیم و بگذاریم هستی این چرخه نیکوکاری را ادامه بدهد و ما را به انتهای جهان پیوند دهد!
حالا که از پروفسور بکر صحبت کردیم بد نیست که به پایان زندگی او اشاره کنیم: زندگی بکر مارس ۱۹۷۴ در سن ۴۹ سالگی به پایان رسید، جالب است که فقط دو ماه پس از مرگش، جایزه بسیار معتبر پولیتزر را برای ادبیات غیرداستانی عمومی دریافت کرد. برای دیمیتری ایتسکوف آرزوی موفقیت میکنیم، اما یادمان باشد چه چیزی را میخواهیم جاودانه کنیم!
منبع: کانال تلگرامی دکتر مجتبی لشکربلوکی
منبع: فرارو
کلیدواژه: قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل پروژه جاودانگی سال بعد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۸۶۴۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خداوند برای انسانها رستگاری میخواهد
از سلسله جلسات تدبر در سوره «رعد» که از سوی مدرسه دعا و نظامسازی وابسته به مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران برگزار میشود، شب گذشته یکشنبه 16 اردیبهشت در مسجد کوی دانشگاه تهران برگزار شد. طی آن هانی چیتچیان با اشاره به آیات 11 تا 15 این سوره مبارکه، دلایلی متقن در باب ولایت الهی و اینکه تنها ولایت خداوند و هر آن کس که ولایت او از جانب خدا تأیید شده است، وسیلهای برای رستگاری و کمال انسان است، به میان میآورد.
در بخشی از آیه 11 سوره مبارکه «رعد» چنین بیان میشود که «... إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ...»(یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت تغییر نمیدهد تا آن که آنان آنچه را از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده در وجودشان قرار دارد به زشتیها و گناه تغییر دهند) از معنای این فراز از آیه مشخص میشود که هر جامعهای سهمی از رشد و هدایت دارند و این امر به شکل پیشفرض برای آنها تعیین شده است به این معنی که خداوند برای همه انسانها با هر ظرفیت و جایگاهی چیزی غیر از فلاح و رستگاری نمیخواهد حال آن که عدهای اصرار به آن دارند تا با تغییر سرنوشت خود آن را به سمت زشتی و شقاوت منحرف ساخته و تغییر دهند.
بر این اساس مبنای آفرینش الهی بر پایه هدایت انسان استوار است و اینگونه نیست که خداوند حتی با لحظهای رها کردن انسان، موجبات لغزش و به ورطه ضلالت و گمراهی افتادن او را فراهم سازد؛ به زبانی عامیانه تنظیمات کارخانهای آفرینش انسان بر مدار هدایت و ارزانی ساختن مواهب و نعمات الهی مقرر شده است و البته چه بسا در طول تاریخ بشریت اقوامی بوده و هستند که درصدد برهم زدن و خراب کردن این قانون الهی بوده و سعی در تغییر آن داشتهاند.
براساس آنچه که قرآن به آن اشاره دارد، چه بسیار اقوامی که سعی در برطرف ساختن زندگی هدایتگر و سعادتمند از خود داشته و راه ضلالت و گمراهی را در پیش کشیدند، همچوم قوم «ثمود»، «اسرائیل» و «لوط» و وقتی صحبت از قوم میشود، یعنی تشکلی که بر انجام کاری و فعلی مشترک اجماع دارند. این تعبیر با عبارت امت که هدف و سرانجامی مشترک را برای خود تعیین کرده و به سمت آن پیش میروند، متفاوت است.
به بخش دیگری از آیه 11 این سوره توجه کنید: «... وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ...»(و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد [برای آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود) با دقت در این فراز، متوجه میشویم که حتی اگر قرار باشد بر قومی مورد و پیشامد ناگوار و سوئی وارد شود آن نیز از اراده خداوند ناشی میشود. در نتیجه اینگونه نیست که حتی به فرض قومی راه انحراف و نگونبختی را برای خود انتخاب کرده باشد، خداوند نیز رأی و نظرش بر این باشد، بلکه ممکن است به آن قوم مهلتی برای جبران اشتباه و خطایش را بدهد. این امر از جمله اوصاف صبور و بخشندگی خداوند است و نکته جالب توجه اینکه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نیز به این امر صحه گذاشته است.
در روایات زیادی از معصوم(ع) این امر نیز مشهود است که خداوند به محض مشاهده ارتکاب بندگان به عمل خیر و صلاح، فوراً به ملائک خود فرمان به ثبت و نگهداری آن را میدهد، حال آن که در مورد انجام عمل ناشایست تعللی در ثبت و ضبط اعمال دارد تا فرد یا قوم مرتکب درصدد جبران برآمده یا از کرده خود پشیمان شوند و توبه کنند.
اما سرآخر همه اینها برای اثبات یک مفهوم راستین و حقیقی است و آن اینکه انسان به غیر از خدا ولی و سرپرستی ندارد و سرپرستی اگر به ابنای بشر در طول تاریخ سپرده شده باشد، تنها آن قسم از آن موجه و قابل قبول است که مورد تأیید و تأکید خداوند قرار گرفته باشد. همچنانکه که ما در مقابل ولایت خیر و حق، ولایت کفر و شرک را نیز داریم و در هر دو جبهه نیز پیروانی وجود دارند، اما تفاوت فاحشی میان آنها قابل مشاهده است.
به آیه 12 سوره «رعد» میرسیم که میفرماید: «هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ» و البته بعد هم متوجه آیه 13 میشویم که در آن آمده است: «وَیُسَبِّـحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَیُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَنْ یَشَاءُ وَهُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللَّهِ وَهُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ» در این دو آیه صحبت از رعد و برق است. منظور از برق همان زخمه نوری است که به واسطه برخورد دو ابر باردار، آسمان را روشن میکند و منظور از رعد نیز صدای نسبتاً مهیبی است که کمی نگرانی و ترس را نیز به دنبال میآورد. اما برای چه این مثال در این بخش از سوره «رعد» آمده است؟
در بخشی از آیه 12 این سوره رعد و برق آسمان مایه ترس و امید ذکر شده است. ترس از این ناحیه که ممکن است خطراتی متوجه انسان یا جنبندگان روی زمین داشته باشد و امید از اینکه به واسطه چنین رویداد طبیعی، شاهد بارش رحمت الهی باشیم که به واسطه آن زمین و هر آنچه در آن است، زنده و بارور میشود. چنین حالتی میان خوف و رجاء برای اثبات این نکته است که ولایت الهی بر این اساس مقرر شده است. این میتواند امری نسبی باشد به این معنا که پذیرفتن ولایت خدا حتماً با سختیها و مرارتهایی همراه است، اما در کنار چنین مفهوم در صورت صبر و مداومت انسان، پذیرش ولایت الله سویههایی به غایت نیک و خوشایند نیز دارد. اتفاقاً براساس آنچه که پیشتر اشاره شد، اراده خدا بر آن است تا انسانها ولو با داشتن لغزش و انحرافاتی به سوی کمال و رستگاری حرکت کنند.
در آیه 13 در کنار صحبت از صدای رعدی که گویی از آن تعبیر همه کائنات به جهت تسبیح خداوند برای ارزانی داشتن همه مواهب و نعمات است، صحبت از صواعق میشود، ارتعاشی برقآسا که اگر با هر جنبندهای از جمله انسان برخورد کند، کار او را یکسره خواهد کرد. مراد از این تشبیه پذیرش ولایت خدا و غیر خداست که با وجود آنکه به فاصلهای بسیار کم از یکدیگر قرار دارند، اما در یکی رحمت و سلامت است و در دیگری فنا و نیستی و در ادامه به این نکته تأکید میشود که با وجود چنین مثال بلیغ و روشنی همچنان جمعی از افراد سر جنگ با خدا و نافرمانی از ولایت الله را دارند.
مورد دیگری که پس از پذیرش ولایت خدا مطرح است و آیه 14 این سوره به آن اشاره دارد، بحث دعوت است که میفرماید: «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ ۖ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَی الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ ۚ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ» دعوت تنها از جانب خداست و هر آن کس که دعوت خدا را لبیک گوید که در امتداد ولایت الهی است، میتواند به فلاح و رستگاری برسد، هر چند که ولایت شیطان و کفر نیز دارای دعوت است و همانطور که به آن اشاره شد، آنها نیز پیروانی دارند، اما نکته جالب توجه اینجاست که ولایت کفر قادر نیست او را به هدفی مشخص و سعادتمند برساند.
وقتی دعوتی صورت میگیرد، چه از جانب حق و چه از جانب کفر، دعایی نیز به وجود میآید که به نوعی اجابت دعوت است. وقتی بنیان ولایت کفر بنیانی سست و بیپایه باشد و دعوت آن نیز با وجود همه زرق و برقش، از وجاهت برخوردار نباشد، لذا دعایی که از سوی پیروانش صورت میگیرد، قادر نخواهد بود او را به سرمنزل مقصود و هدف غایی انسانی یعنی کمال و سعادت رهنمون سازد.